تا آخرین لحظه

زندگی یک مهندس IT

تا آخرین لحظه

زندگی یک مهندس IT

لعنت خدا بر پیام نور

هیچ و قت یادم نمیره با چه ذوقی رشتمو انتخاب کردمو یه سال بخاطرش پشت کنکور موندم. یک سال خیلی سخت یک سال دیوانه کننده. مثل دیونه ها از پنجره بیرونو نگاه میکردم. آزمون تا آزمون توی خونه حبس بودم. با هزارتا ذوق رفتیم دانشگاه. از همون روزهای اول مرتب به زندگیمون گند زدن.

درس خودن بدون کتاب و استاد که یه چیز کاملا عادی بود. وای به روزی که گرفتار یه استاد بی سواد میشدیم. تقریبا خودخوان مهندس شدیم!! درسهایی که توی دانشگاه های روزانه با جزوه ۵۰ صفحه ای استاد تموم میشه ما با خوندن رفرنس غیر خودخوان 500 صفحه ای اون هم بصورت خودخوان و تقربا بدون استاد میگذروندیم. آخرشم بهمون میگن پیام نوری معدل چندی!! چه امتحاناتی! معمولا سوالا مشکل نیستن اما فرمول محاسبه نمره خیلی بلا اشکاله. بگذریم که بعضی وقتا درس معادلات دیفرانسیل سوالاتش با ریاضی محض ها مشترک میشه و یه عده با 10 , 11 پاس میکنن و خیلی ها هم رد میشن و هر پیام نوری حداقل یک تا سه بار همچین بلاهایی سرش میاد. با همه این مشکلات من تونستم به فارغ التخصیلی نزدیک بشم. این ترم خودمو خفه کردم تا بتونم 21  واحد باقی موندمو بگیرمو شرمو از این دانشگاه بکنم. اما چون نمره دروس ترم تابستان گذشته اعلام نشده(هنوز هم اعلام نشده!چون متخصص اون درس توی دانشگاه نداریم که برگمونو صحیح کنه) تصمیم گرفتم ده ترمش کنم بازم تو این خراب بشه ی خراب شده بمونم. خلاصه پروژه پایانی رو هم گرفتم با وجود اینکه این درس هم مثل دروس دیگه از سایت انتخاب میشه یه فرایند سازمانی دستی هم داره(مدیران کشور عاشق کاغذ و کاغذ بازین ) فورم کوفتی پروژه رو از کارشناس آموزش گرفتم و چون مدیر گروه دوتا سمت داره و دوجا دوجا حقوق میگیره(حروم خوری) و به این راحتی ها پیداش نمیشه، قسمت اولشو بی خیال شدم و یه راس رفتم سراغ استاد پروژه (تنها استادی که با سه نفر ظرفیت برای رشته من اعلام شده بود و هیچ حق انتخابی هم نبود) بعد از چند هفته موضوع معلوم شد و فورم رو پر کردیم و تا به امروز که من موفق شدم با جناب سوسک(مدیر گروه) ملاقات کنم که ناگهان دهنشو باز کرد و هرچی خواست گفت. به اجازه کی با استاد فلانی گرفتی؟؟؟(خب توی سایت انتخاب واحد زده بودی دیگه و قتی خودت میزنی لابد به اجازه خودته دیگه همچین میگه انگار انتخاب دیگه ای هم بوده!!!) دیگه دیر شده من امضا نمیکنم الان بیست روزه هیچ کس امضا نمیده(بگو به یه جاییم فشار اومده که اول نیومد سراغ من امضا نمیکنم وگرنه همه میدونن مدیر دانشکده همه غلطی میتونه بکنه) میگم جناب سوسک من مرتبا مراجعه میکنم تا شما رو ببینم اما منشی جلفتون(معلوم نیست چه نسبتی باهاش داره) میگه ارباب روجوع نمی پذیرن!! نه من بودم و در هم باز بوده(مردیکه سه روز از هفته رو رسما گفته جواب نمیدم چهار روز دیگه رو هم گفته 8 تا نه صبح یه روز از این چهار روزهم 8 تا 12 سه روزش که 8 تا 9 که اصلا خودش هنوز تشریف فرما نشدن بقیشو هم که پیجوندس من کجا میتونستم زودتر خدمت جناب سوسک تبار برسم؟؟!!) میگم من ترم آخرم(خالی بندی) میگه دیگه نیستی جالب این که من حی آروم باهاش صحبت میکنم اون حی دهن گشادشو بازمیکنه داد میزنه فکر کرده مدیر مدرسس و من دانش اموز 15 16 سالم! اگه کارم گیر نبود میگفتم مردیکه تو به چه حقی صداتو برا من میبری بالا، شخصیت خانودگی من به احدی اجازه دهن گشادی نمیده بعد هم میخوابوندم زیر گوشش از همونجا پرت شه تو دفتر ریاست کل دانشگاه به خدا قسم اگه امروز برا خودم کسی شده بودمو پول و کار وبا حسابی داشتم شده به قیمت خط کشین رو مدرک مهندسیم این کارو میکردم  بهش یاد میدادم با دانشجوها درست رفتار کنه(حالا نه بعدا بهش حالی میکنم). فوق لیسانس کامپیوتر که اصلا نمیفهمه موضوع پروژه من چی هست برام قدقد میکنه همچین مهندسی چه ارزشی داره میخوام که نباشه. وقتی رئیس جمهور خادم مردمه این آقا فکر کرده سگه کیه که انقدر هاپ هاپ میکنه؟؟؟ حالا من که روی نصف پروژم کلی کار کردم و استاد هم کلی ازم راضیه باید برم بهش بگم همه چی تموم شد. ترم دیگه باید دوباره صد هزار بریزم تو حلق این حروم خورا بعد هم معلوم نیست بتونم با همین استاد همین موضوع و بر دارم و ادمه بدم تا زحماتم بر باد نرفته باشه یا نه. حالا هم  پروژه ندارم هم بقیه درسامو بخاطر پروژه نرسیدم بخونم. همش هم به خاطر نفسانیات جناب سوسک تبار که چرا توی فرایند اداریش و التماس کردن بهش اختلال ایجاد شده و یه امضا بی ارزش(فورمو ببینی کاملا برات مشخص میشه برای کاعذ بازی بوده) نداده!!! اگه به تایید این آقا نیازه (برای صحبت با استاد) خب همونجا که توی سایت اعلام میکنه تایید سوسک تبار پشتشه دیگه(مگر این که بخواد پروژه ها رو به اساتید نور چشمی بده یا موضوعات نرم افزاری بکنه تو پاچه بچه های فناوری). این مردیکه تو دانشگاه به دیونه معروفه. وقتی قاطی میکنه میگنن قرصاشو نخورده. خدا این مملکتو از دست این آشغالا نجات بده ما روهم از این پیام نور کوفتی اقا مهندسی تو پیام نور خوندن یعنی سرطان از این کارا نکنین که به غلط کردم می افتین. کلا پیام نور خیلی سخته پوست فیل میخواد. نکنین این کارو. پول شهریه دانشگاه و پیش دانشگاهی تونو از پدرجان بگیرید توی یه کار کارآفرینی بزنین پنج سال بعد هم مرد میشین هم  پول دار.

کلاس تربیت بدنی و غافلگیری!

امروز یه نفر منو غافلگیر کرد!

امروز با بی رقبتی کامل رفتم دانشگاه کلاس تربیت بدنی ۱. شاید برای خیلی ها خنده دار باش که کسی ترم۹ تازه تربیت بدنی گرفته باشه! در بدو ورود متوجه حضور فرد خاصی شدم. فردی که تازه توی کلاس گارگاه عمومی(اونم ترم ۹ گرفتم) باهاش آشنا شده بودم. رشتش مهندسی صنایع هست. با این حساب ما دو واحد بیشتر با هم نگذرونده بودیم. امروز رفتاراش یکمی عجیب بود! شوخی های غیر معمول می کرد. البته این منو متعجب نکرد آخه من معمولا در مدت کوتاهی یخم بازمیشه و سریع خودمونی میشم. این جلسه آخر کلاس بود. کلاس که تموم شد خیلی راحت با پیشنهاد من بی خیال دوست و آشناهاش شد و در مسیر خونه با من همراه شد. با پیشنهاد اون بیخیال اتوبوس شدیمو سوار تاکسی شدیم. مسیری که چهارصد تومان کرایش میشه برای هر نفر نزدیکی های انتهای مسیر که بودیم گفت سجاد این دو واحد برای مثل بیست واحد بود. میخوام بگم من انقدر که به تو نزدیک شدم به هیچ یک از هم دوره ای هام نزدیک نشده بودم. فکر کنم برای تو هم همین طور باشه! منم دیدم درست میگه! غیر از یک مورد که اون هم یه استثنا بوده!  خلاصه یه جورایی گفت که می خواد با هم دوست باشیم!  به مقصد که نزدیک شدیم در اقدامی غافگیر کننده کرایه تاکسی رو حساب کرد بعد هم به راننده گفت فلان جا مسیرت هست؟؟ راننده گفت نه!! چرا اومدی اینجا!! پیاده شدیم و بعد من میدونستم باید بهش شماره تماس بدم. بعد از هم جدا شدیم سوار مترو که شدم متوجه شدم اون مسیرش کاملا در جهت عکس مسیر من بوده و اینهمه راه رو فقط منو همراهی کرده! تازه کرایه تاکسی رو هم حساب کرده!! بهش پیام کوتاه زدم. در جواب یه پیام دوستانه بود. ما حالا باهم دوست بودیم! این اولین باری بود که بدون تلاش دوست جدید پیدا کرده بودم!! همیشه من دوست پیدا میکردم اما این بار یکی دیگه منو پیدا کرد! در حالی که من مدتا دنبال این حرفها نبودم و اصلا انتظار یه دوست جدید اونم تو این سن نداشتم! دوست تازه شاید تنها چیزی بود که چندین سال بهش فکر نکرده بودم! اما بدیش به اینه که ما باهم تفاوت های زیادی داریم و من فکر میکنم اون بنده خدا در یک اقدام احساسی دست به این کار زده باشه! البته پسر بدی نیست و منم بدم نمی اید با هم در ارتباط باشیم