تا آخرین لحظه

زندگی یک مهندس IT

تا آخرین لحظه

زندگی یک مهندس IT

ما چه میکنیم با عمرمان؟

آدما وقتی دپرس میشن فیلسوف میشن. من هم خب فیلسوف شدم! مگه چیه


چند روزه حالم خیلی بده. خیلی فکر میکنم. همیشه دوست داشتم یه وبلاگ تخصصی ورد پرس راه بندازم! اما حالا دارم توی بلاگ اسکای چرت و پرت مینویسم!! همیشه آدمایی که همچین کاری میکردن مسخره میکردم. حتی خواهر خودمو!


بگذریم گفتم فیلسوف. شنیدین میگن دنیا مزرعه آخرته؟؟ امروز بعد از کلی فکر کردن خودم به این نتیجه رسیدم و احساسش کردم. این بار با دفعه های قبل فرق داشت. کسی بهم نگفت. خودم به خودم گفتم خودم درکش کردم.

این دنیا به خودی خود حتی ارزش نفس کشیدن نداره. چه برسه هزار و یک کار دیگه! اما دنیا رو باید ساخت تا بهتر زندگی کنیم تا با عزیزانمون از زندگی این دنیا لذت ببریم و به دیگران کمک کنیم تا از زندگیشون لذت ببرن. باید و نباید های دین و انجام بدیم و امیدوار باشیم یه روزی از این دنیا به یه جای بهتر بریم. باید باور کنیم همه ی زندگی همینه. چرا همه چی رو برای خودمون سخت میکنیم. دپرس میشیم و زندگیمونو حروم میکنیم! پس تلاش کنیم تا زندگی بگذره و ازش لذت ببریم و به رحمت خدا امیدوار باشیم و اگه دپرس شدیم اشکامون به خدا بسپاریم. یا علی بگیم و دوباره از جامون بلند شیم. به قول یانی تا آخرین لحظه زندگی کنیم.

این همون چیزی که اهنگ until last moment میگه. سوزی فلسفی که با یه جور سرخوشی و مستی درونی همراهه دو چیز متضاد که در کنارهم با هنر فیلسوفانه ی یانی کنار هم قرار گرفته. اگه متوجه نمیشین چی میگم دقت کنین که یانی میگه تا اخرین لحظه از زندگیمون لذت ببریم. لذت بردن که غم انگیز نیست!! پس قضیه غمگین بودن این آهنگ چیه؟؟ اینها چیزایی هستن که هرکسی باید خودش درکش کنه. وقتی درک شد بازهم نمیتونه بیانش کنه.


می دونم چرت گفتم

حالا بهترم. شاید یه روزی این مطلب برای یه بنده خدایی مفید واقع شد.

نظرات 2 + ارسال نظر
مصطفی شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:42 ب.ظ http://www.heyboy.blogfa.com

سلام خوب اگه تو پست های جدید پیام بذارم که دیگه خاص نیستم و منم آدمیم مثل بقیه.. رااااستییییییی...
من اصلا از همون اول منظورمو اشتباهی بهت رسوندم. من همیشه از وبلاگ نریمان میام این تو برا همین این دفه که اومدم و گفتم این آهنگ فلاااان... منظورم the flame within بود نه until the last moment تو رو خدا حواس پرتو می بینی؟.

مص... جمعه 24 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:13 ب.ظ

دیدی؟
اون کارش عااااااااااااااااااالی بود
ولی من هرگز به مریم باکره قسم نخوردم...
ماجرای جالبی بود راستش می خواستم مثل قدیما بخش کامنت های سایت پر شه و از صد تا بزنه بالا. آخه خودت که دیدی کم شده بود کامنت ها...
من هم با تو بازی نکردم آقا مهندس (یه ۴۰ سالی داری نه؟)
من فقط گفتم ونجلیس....
تازه دروغ هم که نگفتم.
بعدم کی گفته زنده اس؟ اگه زنده بود کو پس؟ چرا یه کنسرت خشک و خالی نمی ذاره؟
به هر حال خیلی باحال بود....
خدا حافظ....
کاش نریمان بود و این آشوب رو میدید.




میگم روانی هستی همینه دیگه. جون خودت کامنتتو بخون ببین خودت میفهمی چی گفتی؟؟ من خودم مدیر وبلاگ دانشگاه بودم. همه ی این بچه بازیا رو ده برابر تو بلدم. کامنتهای بدون هویت مثل عقاب کشف هویت میکردم. مچ گیری تو که سهل است.

ونجلیس هم زندس. کنسرت هم دیر بدیر میزاره چون شخصیتش مثل یانی خیلی مردمی نیست. علتش اینه که مدعیانی مثل تو از این چیزا خبر ندارن.

خداحافظ..........
برات دعا میکنم یا آدم بشی یا جامعه از دستت خلاص بشه. جور دیگه ای نمیتونم کمکت کنم. منو بگو که میخواستم با دوستی کمکت کنم!!!
کامنت هاتم قبل از خوندن به زباله دان میپیوند.
go to hell

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد